ترا قی می کنم

ترا قی می کنم

 

دیگر ترا قی می کنم

 روی کهیر های  ذهنم

که سراز حافظه شب درآورده اند

  صدایت روی چشمم ورم می کند

نه ماه

 نه

 قرنی  دور نافم پیچیدی

پر های  تنت

 روی  بالش لخت عادتم

 خوابم را تکه می کنند

 ردی اینجا روی دست هایی

 که دیگر نیست

بوسه  می نوشد 

 تکثر شده ای

 مثل خوره روی زباله های فراموشی

 جارو که میزنم

 دمل باز می کنی

  و گاه بی گاه

 طعم عفونتت

روی خاطرم گل مژه می شود

 تا ابد ..

 حتی اگر ترا قی کنم...