اتفاق
سرما خستگی را روی دوشم هذیان می کند
روی تکرار حادثه ها دراز کشیده ام
این روزها چقدر هوا گرفته
کسی پیله های تنهایی اش
را روی سرم می تکاند
جارویی اگر بود
شاید مرد سپور به یادم می آمد
زباله ها را کجا بریزم
ته حوصله کپک زده ...
...
جدای از دیر به دیر نوشتنت ... از آبی بلاگت خیلی خوشم میاد!
هیچ گاه چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن قلبت را خالی نگه دار اگر هم یه روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد به او بگو که تو را بیش تر از خودم وکمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا اعتقاد دارم وبه تو نیاز دارم
--------
درود...
امیدوارم که حالت خوب باشه
بعد از مدت ها انتظار !
حضرت عشق به روز شد...
منتظر حضور گرمت هستم عزیز
قربانت
فعلا....
--------- یا حق ! --------
خدا بهتون عقل بده با این امعار (جمع معر) !!
سعی کن با زبان شیرین فارسی حرف بزنی دوست من